|
|
Monday, November 29, 2004 |
|
|
|
|
|
عصباني تر از ديشبم .. توي ذهنم كلي بهت جواب ميدم و كم كم شروع ميكنم به خودم بدوبيراه گفتن كه بحث نكردم باهات . آخرش تحمل نميكنم و بر ميدارم يك نامه مينويسم بلكه از عصبانيتم كم بشه . از جر و بحث متنفرم مخصوصا از جر و بحثهاي كليشه اي دختر - پسري . پس سعي ميكنم جر و بحثي نباشه . از جملاتي كه با "متأسفم " شروع بشه يا به "متأسفم " ختم بشه هم متنفرم . پس حواسم باشه با اينهم جمله سازي نكنم . صداي تو و جوابهاي احتماليت رو رو هم توي ذهنم بايد نايديده بگيرم تا بتونم مختصر بنويسم . خوب تموم شد. فكر كنم كمي بهترم .موقع رانندگي حس ميكنم دارند دندان شماره يك بالا - سمت راست رو ميكشند .. سعي ميكنم اين حس آزار دهنده رو پس بزنم , بي فايده است , نميره ..به زحمت لبخند ميزنم كه خوب بشم, خودم رو بدون دندون جلو در حاليكه لثه ام خونيه ميبنم . محكم دهنم رو ميبندم .. يك ماشين شبيه ماشينم رفته تو پياده رو وسط بزرگراه .. دندونم رو فشار ميدم به لب بالايي..كمي جلوتر يك گربه كف بزرگراه تيكه تيكه شده .. اين بار لب پايين رو امتحان ميكنم بلكه اين حس خوب بشه .. اما همچنان دارند دندانم رو ميكشند . در طي ۲۴ ساعت گذشته ۱ مليون بار كشيدندش . ياد تجسم خلاق ميفتم و اينكه هر چي تجسم كني برات اتفاق ميوفته.. توي خيابان " خليج " باز هم يك ماشين تصادف كرده و فقط يك تكه آهن پاره ازش باقي مونده .باز هم تلاش ميكنم خودم رو در موقعيتهاي بهتر تجسم كنم اما هنوز دندون جلوم جاش خاليه.
شب خواب ميبنم بالاخره بعد از ۲ هفته تلفن زدن خواهرم خونه است و جواب ميده .. تا ميگم سلام .. ميگه يك لحظه صبر كن الان ميام ..زمان ميگذره , ۱ دقيقه ,۲ دقيقه, ۳ , ۴, ۵... ۱۰ ... برنگشت.. گوشي رو قطع ميكنم . باز دندونم رو دارند ميكشند
|
|
|
|
بارون بهاري 11:44 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Friday, November 26, 2004 |
|
|
|
|
|
Pride and Prejudice
خوب طبق برنامه هر هفته امشب هم رفتم سينما ـ تعداد دقيق سالنهاي درجه يك كويت رو نميدونم اما اونهايي كه ميدونم و سرانگشتي ميتونم حساب كنم ۳۰ تاست . كه ۱۰ تاش تو يك شعاع ۱ كيلومتريه . بگذريم دارم بيربط ميرم . به جز فيلم عربي و هندي بقيه فيلمها هاليوددي -امريكاييه و بالطبع چاره هاي نيست جز اينكه از ميون اين آمريكاييها يكي رو انتخاب كرد هر هفته ! براي من فيلم ديدن و سينما رفتن راحت ترين و بهترين تفريحه چون فاصلهء ۱۰ تا سالن تا خونه فقط ۵ دقيقه با ماشينه . به عبارتي از هر طرف سر فرمون رو بچرخونم راهم به سينما ميخوره . هر چند اكثر اين فيلمها رو خيلي ارزونتر ميشه روي CD, VHS يا VCD ديد اما من اين بيرون رفتن به قصد سينما و نشستن توي سالن تاريك رو دوست دارم. الغرض امشب رفتم فيلمي كه ديگه هفته آخرش بود "Pride and Prejudice " . اين داستان به هر شكليش براي من هميشه جذابه و اينبار در قالب يك فيلم هاليود-باليوودي موزيكاله از يك خانم ِ كارگردانِ هندي . .كه نقش "جين" رو به ملكه زيبايي سابق هند و دنيا " آشياواريا" واگذار كرده البته من از قبل ميدونستم فيلم فقط يك كمديه اقتباسيه از نوع سرگرم كننده . و اگه قبلا نسخهء اقتباسي ۵ ساعته BBC رو ديده باشيد كه "كولين فيرث"(Colin Firth) نقش "دارسي "رو بازي ميكنه و رمان رو خونده باشيد ( هم به زبان اصلي و هم ترجمه فارسي ) تمام اينها رو بايد پشت در سالن بگذاريد و وارد بشيد چون اين فيلم به جز خطوط اصلي چندان ربطي به داستان "جين اوستين " نداره . توي اين نسخه خانواده "جين" هندي هستند و دارسي عزيز يك مليونرِ امريكايي . و البته واضح و مبرهن است كه ديدن "دارسي" در هر هيأت و مليتي ارزش ديدن داره ;)
شب موقع برگشتن وقتي ماشين رو روشن كردم و بلافاصله از راديو اهنگي كه دوست دارم پخش ميشد . حس كردم كه توي زندگيم هيچي كم ندارم به جز يك همراه .
|
|
|
|
بارون بهاري 10:20 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Wednesday, November 24, 2004 |
|
|
|
|
|
هواي اينجا داره منو خفه ميكنه ..دما در عرض يكهفته از ۳۰ به ۱۵ نزول كرده . بعد از يك تابستان خيليييييييييييي طولاني دلمون خو ش شد كه دو روز يك نم نم باروني ديديم اما بعدش ۲ روز گذشته فقط غبار و خاك بوده .اينجا مثل ايران نيست كه باد بياد كه توش خاك باشه !بلكه هوا ميشه خاك و نفس كه ميكشي خاكه . فعلا كه اين هوا يكي در ميون مردم رو مريض كرده منجمله من ,البته اگه جزو مردمان به حساب بيام . او اون طرف از دست رئيسم دارم رواني ميشم . مردك ِ ۸۰ ساله مليونره و يك پاش لب گوره اما مثل يك گدايي كه نون شب نداره دنبال پوله . يعني حتي زمين رو ليس ميزنه كه مبادا سكه سياهي رو از دست بده . حالم رو بد كرده به شدت از دنيا از اون از پول . يك سريال كارتوني بود " اسكروچ " هر كي ديده اين كارتون تجسم زندش ميشه رئيسم ! اني وي .. فعلا خفه خان آورهاي روزمرگيم دوزش رفته بالا . راستي يك چيز ديگه هر چند خيلي بي ربطه اما .. حالم از هر چي متأهله كه به همسرش (زن/مرد) دروغ ميگه به هم ميخوره .. نه از اين به هم خوردنهاي معمولي ها ! خدا الهي نصيب هيچكس نكنه ازدواجو اگه قدرت رو راست بودن نداره .
فعلا ميخواستم اين لينك رو بگذارم فقط !مثلا ! هر چند فكر ميكنم گذاشتن اين لينك توي سايت و بلاگهاي هيت دار فايده داره نه اينجا اما خوب نميمرم كه !ميگذارمش . خلاصه كه Arabian Gulf
|
|
|
|
بارون بهاري 9:28 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Tuesday, November 23, 2004 |
|
|
|
|
|
يك چهره
مدتهاي مدتهاست كه ميخوام بگم :" دلم براي ادوارد سعيد تنگ شده " اما خيلي بي مناسبت مينمود , نه ؟ خوب ۲۵ سپتامبر سالگردشه . نه , فكرتون راه دور نره . من هيچكدوم از آثارش رو نخوندم هيچي راجع به زندگي اين فرهيخته و انديشمندِ فلسطيني الاصلِ مقيم نيويورك و استاد زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه كلمبيا كه يكسال از فوتش ميگذره نميدونم .
تنها چيزي كه ازش ميدونم بر ميگرده به ۲ سال پيش وقتي بيهدف بين كانالها پايين و بالا ميرفتم و روي كانال ۵ فرانسه چهره مردي لاغر اندام با موهاي سفيد رو ديدم كه با لهجه انگليسي بسيار دلنشين راجع به همزيستي -هويت- استقلال - بي سرزمين بودن يا سرزمين داشتن حرف ميزد وديگه نتونستم چشم از چهره اش بر دارم و تازه چندي بعد كه در سايتهاي خبري در مورد فوتش خوندم اسمش رو فهميدم . اينها رو گفتم ؟ دانستيد كه نميشناسمش ؟ اما آخرش من دلم براي اين مرد كه نميشناسم , اين مردي كه جز پاره اي جسته و گريخته از زبان خودش راجع به انچه به آن ايمان دارد نشنيدم و نميدانم خيلي وقته كه تنگ شده .
|
|
|
|
بارون بهاري 2:40 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Saturday, November 13, 2004 |
|
|
|
|
|
به روابط دختر, پسرها كه نگاه ميكنم...نه بگذار عمومي نكنم كه به كسي بر بخوره. به روابط خودم و پسرهايي كه شناختم كه نگاه ميكنم مثل كسي هستيم كه سوار ماشين ميشود اما بعضا حتي بلد نسيت سوئيچ رو از كدام طرف روشن كنه . پسر جانِ نازنين رانندگي بلد نيست اما بوق زدن رو خوب بلد است .. آره ملتي هستيم با فوق تخصص در بوق بوق كردن. براي بوق زدن هم كه نياز به حركت نيست پس بسم الله .. بوق بوق دوستت دارم , بوق بوق عشق , بوق بوق رابطه آزاد , بوق بوق س .ك . س , بوق بوق بسه ماشين سواري . براي همه چيز خوب بوق ميزنيم . حالا اگه فرضا يكي هم پيدا بشه كه رانندگي بلده ماشينش بنزين نداره پس كنار هم توي ماشين ميشنيم و مثل بازيهاي كودكي تظاهر ميكنيم كه مثلا ماشين داره حركت ميكنه و مثلا داريم جايي ميريم .فكر كنم اين افكار بوقي متاثر از بوق بوقي است كه تا دم صبح زير پنجرهء اتاقم شنيدم . ديشب اينجا عيد اعلام شد. و فعلا فيتيله تا ۳-۴ روز اينجا تعطيله . عيد شما هم مبارك بوق بوق
|
|
|
|
بارون بهاري 3:30 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Friday, November 12, 2004 |
|
|
|
|
|
بيش از ۲۴ ساعته دارند ياسر عرفات رو تشييع ميكنند هنوز تمام نشده !!! هر چي خوابيدم و بيدار شدم تو يك كشور داشت جنازه اش سوار هواپيما ميشد يا پياده . اول فرانسه بعد مصر حالا هم رام الله. مقصد آخر هم كه مردم مثل مور و ملخ ريختند دور تابوتش انگاري كه ميخواند از توي تابوت بكشندش بيرون ! همون رسم ديرينهء دست به تابوت رسوندن !!! هر كي مسلمون نباشه و اين تشييع جنازه رو ببينه اولين فكري كه به ذهنش ميرسه اينه كه چقدر دارند به مرده بي احترامي ميكنند . البته منهم كه مسلمونم نظرم همينه ! حالا تشييع جنازه مردمي و روي شونه هاي ملت و حضورشون يك چيزه و اينكه نگذارند جنازه به سمت قبرش بره و پرچم رو از روي تابوت بكشند و دستگيره هاشو ول نكنند يك چيز ديگه . ميون اينهمه پرچمِ فلسطين اون وسطها توي شلوغي يك نفر هم يك پرچم بزرگ كانادا رو تكون ميده !
يك بند هم به رسم عربها تير هوايي ميزنند و اين مجري CNN كه از توي استوديو تو آمريكا گزارش ميكنه ترس برش داشته و يك بند ميگه " a very dangers situation " .
|
|
|
|
بارون بهاري 4:36 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Monday, November 08, 2004 |
|
|
|
|
|
آيا فقط به گوش من كلمهء "موفق باشي " مثل اين ميرسه كه : " به من ربطي ندارد هر غلطي ميخواهي بكن " يا همه اينطور ميشنوندش ؟!
|
|
|
|
بارون بهاري 3:22 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Thursday, November 04, 2004 |
|
|
|
|
|
صبحي آمد و طلوعي
شد ۳۱ سال
|
|
|
|
بارون بهاري 2:20 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Wednesday, November 03, 2004 |
|
|
|
|
|
چه اميدي به خدا حيف ِ اميد ....
خوب , بوش برد . مبارك ِ طرفداراش و مبارك ِ آمريكايي ها كه اينقدر به سياستهاش اعتقاد دارند و نوش جونشون باشه اين دموكراسيه بوشي . ميگند شهروند معمولي آمريكايي به فكر نون روزمره و بيمه و مالياته و حالا هم به فكر امنيت داخلي اما نميفهمم چرا يك شهروند معمولي آمريكايي همونطور كه داره فيلمهايي رو ميبينه كه هيولاهاي فضايي يا مارها و عنكبوتها توش دارند انسانها رو ميخورند و جهان را نابود ميكنند , خيلي ساده از خودش نميپرسه اين تروريستهاي "القاعده " چي شد اول تموم آمريكا رو به هم ريختند و هر جاشو كه عشقشون كشيد بهش يك هواپيما كوبيدند بدون اينكه سرويسهاي اطلاعاتيه امريكا از جاشون تكون بخورند يا سبز و سرخ و پرتقالي اعلام كنند و لي بلافاصله به قدرتِ قادر و به بركتِ زرنگي اطلاعات- امنيت و ارتش هميشه در صحنهء امريكاديگه همچين دست و پاي اين تروريستهاي اسلامي بسته شد كه در عرض ۳ سال هيچ فرقه اي حتي يك كاميون هم تو آمريكا نتونست منفجر كنه ! ! اگه هم ديگه بمبي منفجر شد توي نيجريه و اندونزي و تركيه بود يا خيلي كه ديگه زور زدند اسپانيا ! و آزارشون به مورچه هاي امريكا هم نميرسه ديگه !
خداييش براي من كه يك سئوال بزرگه كه چطور بعد از ۱۱ سپتامبر و پس لرزه هاي آنتراكس كه تا چند ماه بعدش سر همه ملت رو باهاش گرم كرده بودند .. حتي يك تير هم توي آمريكا عليه آمريكاييها شليك نشد علرغم آزادي حمل ِ اسلحه و مقيم بودن اونهم عرب و مسلمان تو آمريكا ! چطوريه كه اين روزها "القاعده " با كشتن ِ پليس و مردم ِ كوچه و بازارِ عراق و گرفتن كارمندهاي سازمانهاي كمك رساني و كارگران ِ هندي و ويتنامي و پسر بچهء ۷ سالهء لبناني با آمريكا مبارزه ميكنه ؟؟!
من تلفزيون ايران ندارم پس خدا را شكر هيچوقت نه شكل و نه خبرهاي رهبر مسلمين جهان به چشم و گوشم نميرسه اما متاسفانه بوش رهبر دموكراسي جهان رو همه كانالها نشون ميدند و حالا حالا ها هر چي تلفزيون رو روشن كنم باز با اراجيف اين مرتيكه رو به رو ميشم !
توي فيلم Saving private ryan يك جاش هست كه تام هنكس ميگه :" اين كه ميتونم كشته شدن سربازهاي تحت فرماندهيم رو تحمل كنم خيلي ساده و منطقيه . به خودم ميگم من ۹۰ نفر رو به سمت مرگ فرستادم كه به جاش ۱۰ برابر , شايد ۲۰ برابر .. آره ,شايد هم بيشتر رو از مرگ نجات دادم , پس آخر روز ميتونم با خودم كنار بيام و زندگيهايي كه از دست رفتند رو براي خودم توجيه كنم "
پس من هم در بهترين و خوش بيناننه ترين حالت اميدوارم اينهمه زندگي كه بوش و سياستهاش بهشون خاتمه داده در مقابلش زندگي ايجاد شده باشه . افسوس كه بعيده . ميگند بوش براي خودِ آمريكاييها خوبه , خدا كنه راست باشه .
راستي پسركي كه ۳ روز پيش توي بازار عمومي تل آويو خودش رو منفجر كرد ۱۶ ساله بود . طبق قانونِ مبارزه با تروريست اسرائيل ۲۴ ساعت بعد خونه پسرك رو هم خراب كردند تا آوارگي و بدبختي خانواده اش مضاعف باشه . مباركِ طرفداران آزادي , امنيت و دموكراسي ...مبارك جنگجوهاي خط مقدمِ مبارزه با تروريست ..مبارك تك تك طرفدارهاي بوش كه قراره بمبها و ديوارها براشون امنيت به ارمغان بياره .
|
|
|
|
بارون بهاري 10:45 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Tuesday, November 02, 2004 |
|
|
|
|
|
امروز يک خبري شنيدم که يک ذره زيادي لجم گرفت . شيخ کويت فرمان اميري ( يک چيزي تو مايه هاي همون فرمان رهبري ) داده که به هر فرد کويتي حالا يک روزه يا ۱۰۰ ساله عيدي براي عيد فطر ۶۵۰ دولار بدند . کم دارند تو بازارها ميلولند و از بِخر, بخور خودشون رو خفه ميکنند ديگه حالا ميترکونند خودشونو. نميدونم اگه منهم پول باد آورده مثل اين کويتيها داشتم به اندازه اينها تو خرج کردنش احمق ميشدم !مردم اين کشور ناجور بي مصرف و تن پرور هستند به عبارت ديگه فقط به درد مصرف داخلي ميخورند. فقط بايد تو خود كويت باشند و دولتشون لوسشون كنه چون هر جاي ديگه دنيا كه باشند هيچ گ.. نيستند ! مثلا يارو مرتيكه رو با معدل ديپلم ۱۲ دولت بورس كرده فرستاده آمريكا اونهم به خرج دولت نشسته ۶ سال الواتي كرده و بعد ليسانس يك رشته شنگول منگول گرفته و برگشته , دولت كويت هم استخدامش كرده فقط چون كويتي بوده با حقوق پايه ۳۰۰۰ دولار در ماه . تو عمرش يك كتاب نخونده حتي يك رمان ! مغزش به اندازه يك فندق هم نيست بعد مثل حكايت اون قورباغه كه خودش رو باد كرد تا بشه اندازه يك گاو تا تركيد.. هي خودش رو باد ميكنه كه شغلش معاون هست تو وزارتخونه ! حالا درسته كه از قديم گفتند آدم بايد يك سوزن به خودش بزنه يك جووالدوز به ديگران و درسته كه سوء مديريت تو مملكت خودمون بيداد ميكنه اما موضوع اينه كه من فعلا دارم راجع به كويت حرف ميزنم و هر مقوله مكاني و هر مبحث زماني داره .
مدتي پيش ديدم پشت يك ماشين جيب نوشته :" عراقيها از خير و بركت كويت خوردند" !!!اين در حاليه كه در ۱۰ سال گذشته كويت ملياردها دلار از درأمد نفتي عراق رو به عنوان خسارت جنگ ازش گرفته ,البته از اون كه نه !سازمان ملل از عراق گرفته و داده به كويت. جزو محالاته كه در يك خونه كويتي رو بزنيد و حق و ناحق خسارت دريافت نكرده باشه . و هر خسارتي كه ديدند رو ۲ برابر كه چه عرض كنم ۱۰ برابر از عراق گرفتند !حتي صورتحساب آلوده شدن محيط زيستشون رو هم فرستادند براي سازمان ملل كه از در آمدهاي نفتي عراق بهشون داده بشه. تموم كارمندهاي كويتي بعد از تموم شدن اشغالِ كويت در سال ۱۹۹۱ حقوق يكسالي كه كويت در اشغال عراق بود رو يكجا دولت بهشون داد ! از كجا ؟ از درآمدهاي نفتي عراق ! انوقت يك كويتي اينقدر خودخواهه اينقدر نظر تنگه و اينقدر احمق و از خود راضي كه به خاطر چند تا محموله آب معدني كه بعد از تموم شدن جنگ اخير كويت فرستاد عراق خودشون رو خيلي صاحب فضل و بخشش ميدونند !!
شايد بد نباشه اينو هم بگم كه دولت كويت به هيچكس مليت كويتي نميده مگه در ۲ حالت:
۱- داشتن پدر كويتي كه ميشه كويتي درجه ۱
۲- داشتن شوهر كويتي به مدت ۱۰ سالِ پيوسته و ۳ فرزند ! كه ميشه كويتي درجه ۲
|
|
|
|
بارون بهاري 10:55 AM
|
يادداشت(0)
|
|