|
|
|
|
|
آدمهايي بودند كه اومدند و درست زمانيكه يك دنيا حرف باهاشون داشتم رفتند و فرصتي به نگفته هام ندادند . حالا كه فكرش رو ميكنم منهم ۲ راه دارم يا بمونم و حرفهاتو گوش بدم يا برم و تو رو با نگفته هات تنها بگذارم . اگه راه اول رو انتخاب كنم اين فكر ِ مزخرفم برميگرده كه پس چرا ديگران به من فرصت ندادند. اگه راه دوم رو انتخاب كنم هم انتقام از گذشته است چون تو كه بدي نكردي . |
|
|
|
بارون بهاري 10:25 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
خاطره ها به طور آگاهانه يا نا خواسته بتدريج كم رنگ و كم رنگ تر ميشند ( فِيد ) ميشند كه بري به تصويرهاي بعدي , مصيبت وقتيه كه صفحه كاملا سفيد يا كاملا سياه بشه ولي صفحه بعديي در كار نباشه . بعدش دو راه بيشتر نداري : ۱ - خاطره هايي را كه براي آسايش روحت آگاهانه فيدشون كردي دوباره پر رنگشون كني و تو همون صفحه زندگيت منجمد بشه . ۲- درون صفحه هه كه كاملاً سفيده يا كاملاً سياه ِ به زندگي سفيد يا سياهت ادامه بدي.
سالها و سالها و سالها.... |
|
|
|
بارون بهاري 7:10 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
بعد از يكهفته بالا پايين رفتن و الكي گريه كردن از عوارض PMS امروز كمي خودم رو جمع و جور كردم و از اونجايي كه اولين روز حراجي "زارا " (ZARA) بود , ۲ ساعتي رفتم واسه خودم دامنهاي سبز و آبي و كتهاي سفيد و صورتي پوشيدم و كندم و با آهنگِ فروشگاه جلوي آيينه واسه خودم ژست گرفتم و خداييش خوشگل شده بودم تو لباسهايي كه مال ِ خودم نبود :D البته اين كار رو (پوشيدن و نخريدن ) رو هر روز ديگه اي هم ميتونستم انجام بدم ! آقايون رو نميدونم چون قسمت اتاقهاي پروي اونها نرفتم تا حالا اما خانمها به شدت عادت دارند كه دسته دسته لباسهايي كه براي امتحان كردن با خودشون بردند داخل اتاق پرو رو بعد از امتحان بكنند و بريزند و بياند بيرون. فكر كنم چون توي خونه عادت كردند يك نوكر دنبالشون راه بره و ريخت و پاششون رو جمع كنه بيرون از خونه هم همونطور رفتار ميكنند ( خيلي از مردم اينجا يك نوكر هندي -سريلانكايي - فيليپيني چيزي توي خونه اشون دارند ) . خلاصه كه يك لشكر فروشنده هم اگه پشت سرشون اتاقهاي پرو رو خالي كنند از پسشون بر نمياند واسه همين فكر كنم من تنها دختر در تاريخ فروشگاهشون در كويت هستم كه تمام لباسهايي كه امتحان ميكنم رو دوباره ميزنم به چوب لباسي و مرتب ميارم بيرون آويزون ميكنم. ماه جولاي و اگوست ( تير و مرداد ) ۲ ماهي هست كه سيل مسافر از كويت خارج ميشه . كويتيتها بيشتر ميرند مصر -لبنان و اروپا و مقيمها هم غالباً اينطوره كه پدر ميمونه كويت و مادر با بچه هاش بعد از تعطيلي مدارس ۱ -۲ ماهي ميرند كشورهاشون , بناير اين دو تا از شلوغترين فصلهاي خريد ژوئن و جولايه و بهترين قيمتهاي بازار رو نزديك به پايانِ فصل خريد ميشه پيدا كرد. با حراجي يا بدون حراجي اگه آدم ( حالا فرض كنيم من ) هواي اينكه چي داره ميخره يا چي ميخواد بخره رو نداشته باشه به راحتي در ۲ ساعت بازار بودن ۱۰۰۰ دلار از جيبش ميپره اون هم فقط روي لباس - كفش - زيور آلات مصنوعي . نيتيجه اخلاقي : هميشه همين بودن پريدنِ پول آسون تر از بدست آوردنشه . نيجه غير اخلاقي : مرگ بر PMS |
|
|
|
بارون بهاري 6:57 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
با بزرگ شدن آدم ياد ميگيره گريه كنه چيزهايي كه ميخواد رو بهش نميدند و يا كسي براي آروم كردنش نمياد و اين از تمام چيزهايي كه بدست نمياره گريه دار تره . |
|
|
|
بارون بهاري 9:57 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
ديشب خواب ميديدم دختر دبيرستاني ام و با عجله در كمدِ لباس دنبال مانتوي سرمه اي , مقنعه و شلوار تيره ميگشتم و چيزي پيدا نميكردم . به شدت سراسيمه بودم كه چطوري وارد مدرسه بشم . خواب ِ بدي بود اما تكراري . صبح ميدونستم چرو باز خواب مدرسه را ديدم . زن ِ چاق ِ باتوم به دست عكسِ آرش چهره اش قديميه , شبيه ناظم دبيرستانم بود . جالبه.. جالب كه نه .. تامل انگيزه كه انسانهاي هم سيرت چقدر هم صورت ميشند . روزنامهاي اصلي كويت " القَبَس" , "رأي العام " ,"الأنباء" , "السياسة" , " الوطن " هستند و در چند ماه گذشته به صورت مدوام در آنها خبر از ايران هست . حالا يا پرونده هسته اي يا پرونده حقوق بشري . ديشب بين كانالهاي تلفزيون كه بالا و پايين ميرفتم اميدوار بودم خبري از تجمع زنان براي رفع تبعيض در اخبارهاي خارجي باشه ولي متاسفانه چيزي نديدم . امروز وقتي يكي از عكسهاي آرش رو در " القبس" ديدم خيلي خوشحال شدم . براي چند تا از دوستهاي كويتي هم SMS زدم كه نگاه كنند. اگر چه درك نخواهند كرد كه گرفتارِ نيروي انتظامي شدن در ايران و در يك تجمع مسالمت آميز با كويت و خيلي جاهاي ديگر فرق دارد چرا كه در ايران همه چيز به "براندازي " و " امنيت ملي" و "به خطر افتادن اسلام " و "ارتباط با خارج " ربط پيدا ميكند . اما دوست دارم با افتخار بگم عده اي از زنانِ ايراني به قوانين تبعيض آميزِ قانون اساسي كشورم تن نميدند هر چند كه اين قوانين در بسياري از كشورهاي اسلامي يكسان باشه . هر چند كه دروغ نميگويم كه اگر من هم بودم ميرفتم . من ترسو تر و راحت طلب تر از آنم كه شجاعت كنم خودم را در معرض كتك و ناسز قرار بدم براي حق ِ مدني ام , اما لذت ميبرم و نشئه ميشم كه فخرِ عده اي از زنان كشورم را بدهم كه به ضعيفه بودن هيچگاه رضايت نميدهند . |
|
|
|
بارون بهاري 12:34 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
امروز عصر كه رسيدم شركت ميبنم مديرم سراسيمه است و ميگه من ميخوام برم برسم به فوتبال با تعجب پرسيدم چه تيمي رو ميخواي ببيني ؟ آخه فلسطينيه ! گفت بازي ايران ديگه , مگه تو نميبني ؟ ايران حتما برنده ميشه ,يعني خدا كنه برنده بشه ولي مكزيك خيلي قويه آسونك نيستند . گفتم والا من چند سالي هست بازي تيم ايران رو نديدم (ديگه نگفتم از وقتي كه به بحرين باختند ) و نميدونم وضعيت تيمشون چه طوره ولي تمام سايتهاي اينترنتي ايراني كه روي برد ايران حرف ميزنند .القصه ...حالا عزا گرفتم كه فردا تو شركت چقدر اين مديره مياد آخ و واخ ميكنه كه واي بدبخت شديم بدبخت شديد و من بايد باهاش همدردي كنم ! البته راه ديگه اش اينه كه مثل امروز شونه ام رو بالا بندازم و تا حرفهاش تمام بشه لبخند بزنم .آخه چي بهش بگم ! اگه لبخند بزنم و هيچي نگم پيش خودش فكر ميكنه عجب ايرانيه بدون " غيرت ِ ملي " . اگه هم بگم نه بابا دل قوي دار , بچه هاي ما كلي پتاسيل دارند و غيرتند و پهلوونند و دمشون گرمه و ....رو همهء چيزهايي كه دارند يك بازيكن ِ كاكل زري هم به اسم دايي دارند !!!! فكر ميكنه عجب ايراني ابلهي ! |
|
|
|
بارون بهاري 10:49 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
بعضي از آدمها مانندِ دفتر شعر اند , هر بار ميخواني به گونه اي جديد لذت ميبري , تفسير ميكني و با هر بيت ميخندي يا ميگيري و با نگاه كردن به هر بيت و هر صفحه رنگها و بوهاي قديمي و آشنا را حس ميكني . آدمهايي هم هستند مانندِ دفتر نقاشي , بي خط , بي نوشته , خيالت را در آن آزاد ميگذاري و پرورش ميدهي و خلاقيتت را به امتحان ميگذاري . هيچ خطي در آنها خارج از خط نيست و هر شكل و نوشته اي در آن مجاز . بعضي ديگر از آدمها مانند دفترِِ مشق اند , از روي تكليف چيزي در آنها مينويسي و خط ميخورد , نوشته هاي تكراري دارد و نهايتا دور مي اندازي .
كسي دفترهاي مشق را دوباره خواني نميكند . |
|
|
|
بارون بهاري 12:27 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
درست زماني كه فكر ميكني ديگه بدتر از اين نميشه..بدتر ميشه درست زماني كه فكر ميكني ديگه بهتر از اين نميشه..بهتر ميشه |
|
|
|
بارون بهاري 12:07 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
اگه از تمامِ زندگيم مثل اون نيمساعتي كه زودتر از شركت ميام بيرون استفاده ميكردم بدون شك از موفق ترين آدمهاي خاورميانه ميشدم . |
|
|
|
بارون بهاري 12:01 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
بيش از ياهو مسنجر Statue نوشتنش رو دوست دارم بيش از ماشين ضبطش رو دوست دارم بيش از خونه كف پوش چوبي اش رو دوست دارم بيش از پرواز , ديدنِ زمين را كه كوچك ميشود دوست دارم بيش از "تو" فكر كردن بهت رو دوست دارم |
|
|
|
بارون بهاري 10:41 PM
|
يادداشت(0)
|
|