|
|
|
|
|
به موازات ِ طبيعت دو چيزه که همچنان تمام سلولها و به همراهش حواس ِ بدنمو به واکنش واميداره .« نبوغ » و « حماقت» ِ بشری . نبوغ يا حماقت در عشق ورزي یا تنفر ورزيدن , انساندوستی و مردم آزاری, خلق و تخريب , عبوديت و تکفير راستی یا دروغ ... .يا حتی در رانندگی !! |
|
|
|
بارون بهاري 5:57 PM
|
|
|
|
|
|
|
پايين يکسری عکسهای غلط انداز نوشته :« وقتی فکر ميکنی جوابِ تمام سئوالهای زندگیت رو داری ...سئوالها عوض میشند » **** فرناز رو فقط از نوشتهاش که هميشه ميخونم ميشناسم...هرچند نگران و ناراحتم براش اما مطمئنم از اولين روزی که در اين راه قدم گذاشته خودش رو برای اين مبارزه آماده و آبديده کرده ..کسی که بيشتر براش نگرانم مادرشه که هیچ چیز برای اتفاقات این چنینی نمیتونه آماده اش کنه . اميدوارم دلش به زودی آروم بشه . |
|
|
|
بارون بهاري 12:13 AM
|
|
|
|
Saturday, January 27, 2007 |
|
|
|
|
|
آگاهانه برای قوی تر شدن و ریسک پذیری سعی کرده ام پیاپی قدم از حاشيهء امنم بيرون بگذارم و تو هم بدون اينکه کمکی در اینراه بکنی اين کارم رو تحسين کردی . اما فکر اونروزی رو کردی که از تو قدم به بیرون بگذارم ؟ |
|
|
|
بارون بهاري 11:28 PM
|
|
|
|
|
|
|
رابطهء ناسالم ,استرس آور,ناعالانه و توام با استیصال در محيط کاری فرقی با رابطهء کج دار و مريض با یک مرد نداره . آدم همه اش فحش میده و تحمل میکنه و دوباره بهش برمیگرده و محکم بهش میچسبه و میترسه از دستش بده به خاطر نامعلوم بودن و نگرانی از آینده ياترس از پيدا نکردن کاری با همون مزايا هر چند ناچيز و و يا گير محيط بدتر افتادن و آخرش هم حرف مردم که « وا ...آخی بيکاره » .سالهاست که خودم رو از رابطه های ناسالم بيرون کشيدم اما هنوز دچار خودآزاری از نوعِِ ِ کاری هستم ! |
|
|
|
بارون بهاري 5:47 PM
|
|
|
|
Saturday, January 20, 2007 |
|
|
|
|
|
يادمه مدتها پيش برنامه ای رو تلفزيون نمايش ميداد در مورد رشد نوزاد و عکس العملهاش در سالهای اوليه ء کودکی . این برنامه که تهیه شده در شبکه بی . بی .سی . بود نشون میداد چطور کودک در اولين روزهايی که راه ميوفته و شروع به شناسايی محيط اطرافش ميکنه در هر محلِ جدید مادرش رو مرکز قرار ميده و در هر جهتی که حرکت کنه برمیگرده پیش مادرش و نسبت به اون نقطه فاصله و جهت رو به خاطر میسپاره ودر جهت جدیدی دوباره اینکار رو تکرار میکنه تا مکان جديد رو شناسايی کنه . سالها ميگذره و به ۳۰-۴۰ و بالاتر ميرسيم اما زياد مغزمون متفاوت از همون يادگيريه اوليه رفتار نميکنه و در هر حال نياز به « pin point» داريم . مادر, خانواده , عزيزی , دوستی , سرزمينی ,قطعه ای زمين و حتی خاطره ای دور یا نزديک در ذهنمون رو برای تشخيص راهی که اومديم و شناسايی جهتهای جديد استفاده ميکنيم گاهی هم بیرحمانه اسیر اون نقطه اوليه هستیم . |
|
|
|
بارون بهاري 6:00 PM
|
|
|
|
|
|
|
نامه ات رو امضا کرده بودی « هميشه به يادت » . دو تا تولد گذشت ولی یادت سراغی ازم نگرفت. دو سال شد . بهم گفته بودی اگه يکسال ازم بيخبر شدی بدون که مردم. بهتره که مرده باشی چون مرده ات رو به درغگو بودنت ترجيح ميدم. |
|
|
|
بارون بهاري 11:16 AM
|
|
|
|
|
|
|
از عالم و آدم بيخبرم اما ملالی نيست همون بهتر که بيخبر باشم . بعد از یکهفته بالاخره چمدونم رو خالی میکنم و از کنارِ اتاق جمعش میکنم . شمع زرد رو میگذارم توی چمدون, شمع ياسی رنگی که تزئينات نقره ای داره رو ميگذارم کنار ۲ تا شاخ گل رزی که خشک شده اند . توی ذهنم يکبار ديگه طرح دکوراسیون خونه ام رو مرور ميکنم . راهرو , اتاق خواب , آشپزخونه ..کم کم رنگ دیوارها و سرامیکها و حمام رو هم عوض میکنم . يکبار ديگه به خودم ميگم من کی اصلا ايران هستم برای وقت گذاشتن و سر و سامون دادن به اون خونه. ..پس ذهنم رو درگير يک کار ديگه ميکنم ..برنامه ء سفرِِ ِ فوريه . |
|
|
|
بارون بهاري 12:47 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
اين سفر هم تمام شد . ارمغانش فعلا سینه درد و سرفه های آزار دهنده است . این تمپلت هم به صورت اجی مجی و خود به خودکی درست نشد و منهم نمیدونم چیکارش باید بکنم . اون بلاگر پدر صلوات شده هم نگفته بود مواظب باشید بعد از تبدیل به نسخه جدید دچار به همریختگی بلاگی میشید . حالا يا ايها الناس , یا ایها الـ ۲ و ۳ نفری که اینجا سر میزنید بياييد به منٍ سيّد , شب عيد غديری راهنمايی کنيد که چطوری بلاگم رو از اين حالِ نزار در بيارم . پ. ن :ايمليم barroon جی ميل |
|
|
|
بارون بهاري 6:03 PM
|
يادداشت(0)
|
|