|
|
|
|
|
امروز صبح جمعه ساعت ۹ شيشه عسل طبيعی من شکست . کسی درک ميکنه اين يعنی چی؟ یعنی من دختر گنده نشستم براش گريه کردم . يکی از معدود لذتهای اين روزهای زندگی ام کاملا حذف شد . جلوی چشمم پخش کف آشپزخونه شد و با دستهای خودم شستمش رفت . اينم از روز جمعه ام. |
|
|
|
بارون بهاري 11:04 AM
|
يادداشت(3)
|
|
|
|
|
|
اين وبلاگ که همچين هيتی نداره اما خدا جان اگه اينجا رو ميخونی : انی ادعوک فاستجب لی |
|
|
|
بارون بهاري 11:50 PM
|
يادداشت(1)
|
|
|
|
|
|
يعنی خيلی زوده از الان شروع کنم به شمردن روزها برای رسيدن پاييز ؟ |
|
|
|
بارون بهاري 12:13 AM
|
يادداشت(4)
|
|
|
|
|
|
من نميدونستم ..شما ميدونستيد آلمانيها ميگند : دخترهای خوب و نجیب وارد بهشت میشند ولی دخترهای بد جنس و بی ادب و گستاخ همه جا وارد میشند ! |
|
|
|
بارون بهاري 12:51 AM
|
يادداشت(2)
|
|
|
|
|
|
وقت نداشتم روزنامه بخونم . هفته هاست وقتش رو ندارم . تند تند ورق ميزدم . تيتر نظر سنجی صفحه ميانی اين بود : « چه موقع زن جاذبه مونث بودنش رو از دست ميده » يک صفحه کامل پرسش و پاسخها بود. تيتر ها اين بودند : وقتی که به حقوق سياسی اش دست پيدا کرد جاذبه اش رو از دست داد وقتی از بينی اش دود سيگار بيرون مياد وقتی اندامی ماهيچه ای پيدا ميکنه وقتی صدايش را بلند ميکند.. نه وقتش رو داشتم نه حوصله خواندن جوابهای تيتر شده در صفحه . ورق زدم . |
|
|
|
بارون بهاري 12:51 AM
|
يادداشت(2)
|
|
|
|
|
|
به منفورترین مرد زندگیم
به اسم عشق چه بلاها به سرم نيومد تا جایی که وقتی کسی ميگه «دوستت دارم » مو به تنم راست میشه . نامه های خصوصی ام خونده شد. در ملاقاتهام تعقيب شدم . ترعیب شدم .به زور بوسيده شدم به زور بغل شدم به جسمم دست درازی شد به روح و فکرم میلیونها بار تجاوز شد . يکی از افراد خانواده ام در چند قدمی اخراج از کويت قرار گرفت . همه و همه به اسم عشق .. زير پرچم « چون دوستت دارم » . ولی من چون دوستت ندارم چون هيچوقت دوستت نداشتم بلکه حالم ازت بهم میخورد و میخوره آرزو میکنم زجری همراهت بشه که ذره ذره نه تنها روحت بلکه جسمت رو با لذت و صبورانه بخوره . اميدوارم من حائلی بشم بین تو و بهشتی که اینهمه پول برای خریدنش خرج میکنی . و اميدوارم نفرينها و آهم بر تمام دعاهای خيری که در حقت ميشه غلبه کنه . |
|
|
|
بارون بهاري 10:17 PM
|
يادداشت(5)
|
|
|
|
|
|
به افتخار راجو
هر کسی فرشته اش يه طوری پدیدار میشه . فرشته من اين روزها يه پسر قد بلند و خوش تیپ هنديه به اسم راجو که به تمام سئوالاتم با صبر و حوصله و خوش رويی جواب ميده حتی وقتی زیر آوار یه عالمه برگه و بین دو تا کامپيوتر و تلفن در حال غرق شدنه و خيلی هم بهتر از اون دختر عوضيه بد اندام ته کريدوره که با کلی ناز و به زحمت جواب ميده اونهم تازه اگه جواب بده و نگه نمیتونم, کار دارم . حالا که داریم جا به جا میشم امیدوارم با فرشته ام حداقل توی یه طبقه باشیم . ۲ روزیه دارم فکر میکنم برای تشکر از راجو چیکار کنم مناسبتره با توجه به اینکه اگه توی این ۳ هفته برای هر سئوالم ۱ فلس ( ریال ) گرفته بود الان ملیونر شده بود . |
|
|
|
بارون بهاري 8:53 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
۲ ساعتی از پایان وقت اداری گذشته . همه جا پر از کارتون و صدای چسبه . یکی از پسر مصریها بهم ميگه به زبونتون يه چيزی برام بنويس . ميگم شکلش فرقی با عربی نداره . ميگه باشه ولی بنويس.. ۲ خطی مينويسم و پايينش رو هم امضا ميکنم بدون اینکه بدونم به چه دردش میخوره ;شاید میخواد یادگاری باشه چون از هفته ديگه نميبنمش . توی برج جديدمون حسابداری طبقه ششمه و سرمايه گذاری احتمالا طبقه ۱۱ . بهش ميگم حالا چرا اينقدر الکی خوشی و اينجاها راه ميری, جايی رو بهتر از اینجا نداری بری ؟ ميگه ۲۰ ميليون دلار اختلاف حساب دارم . ته دلم خوشحال ميشم که جای اون نيستم . احتمالا اونم بدونه من بايد تا ۱۰ شب سر کار باشم ته دلش خوشحال ميشه که جای من نیست . |
|
|
|
بارون بهاري 12:10 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
اين چه نظميه که تمام چيزهای ناخواستنی يا کم خواستنی غالبا هست و مهياست اما تمام و اکثر چيزهای خواستنی , دور ,سخت و کم يافتنی است . آخه خدا جون وقت کمه ها ! بعد هم يه عالمه راه و روش خلق و ارائه ميشه در جهت اينکه به تمام اون چيزهای ناخواستنی که هست به چشم خواستنی نگاه کن ! عجب گيری افتاديم ما آدمها و کسی دلش به حالمون نميسوزه . |
|
|
|
بارون بهاري 12:09 AM
|
يادداشت(2)
|
|
|
|
|
|
من عاشق مردی ام که شبها کم میخوابه ...هر بار با لبخند, سلامم رو جواب ميده و نميدونه دوستش دارم ...مردی که يکساله نمينويسه و روزی برايش نامه خواهم نوشت و میگوم ۷ ساله عاشقش هستم و او شاید با ناباوری یا سرسری از کنار این کلمه ام خواهد گذشت . عاشق مردی ام که عاشقانه دختری رو دوست دارد که عاشق مرد ديگریه و من شبها با خيال عشق آنها سرگرمم .. عاشق او که سفر ميکنه و تجربه ; شک ميکنه,مغرور ميشه, تواضع ميکنه ,عکس ميگيره ,معروف ميشه. عاشق مردی ام ....من عاشق مردان زيادی ام . .. ميگويند در قلب بيش از يک عشق نميگنجه پس تو کلمه عشق را با هر چه میپسندی عوض کن اما من به همه آنها می انديشم و لبخند ميزنم |
|
|
|
بارون بهاري 10:40 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
اندر احوالات ۴ روز تعطیلی : وقتی بلدوزر-وار آت و آشغال بخوری و تبليغ پخش يه فيلم رو توی ۳ روز ۵۰ بار ببينی و وضعيت هوای آفريقا و آمريکای جنوبی رو هم پيگيری کنی نشانهء خوبیه که دیگه به عمقترین دره های تنبلی رسیدی . ديديد گاهی يه کانال فيلمی رو نشون ميده که اصلا نه اسمش جذبتون ميکنه نه فضاش ؟ بعد هيچ کانالی هيچی نداره و تمام روز هرچی کانالها رو بالا و پايين ميريد اون فيلمه تمام نميشه و هي بهش بر ميخوريد ؟ اينجور فيلمها رو حتی وقتی تماشاش نميکنی هم باز کش مياد ! چرا اين MBC2 هر چی فيلم بيخود و تکراريه اول شب ميگذاره و هر چی فيلم ديدنيه بعد از ساعت ۱۲ ؟ البته One هم همينکار رو ميکنه . نميفهمم اينايی که با خودشون بچه قد و نيم قد راه ميندازند ميارند تو مسابقه Amazing Race چی فکر ميکنند ؟ يعنی به عمرشون اين مسابقه و مراحلش رو هم ديدند ؟ بدتر از اونها نميفهمم اون زنهايی که زندان هستند و حکم ۲۵ سال و ۲۸ سال دارند و بازم توی زندان زرت و زرت بچه به دنيا ميارند چی فکر ميکنند ؟ بدتر ترش اینکه من نمیدونم چرا با اون بنده خدا اینقدر بد حرف میزنم مگه ارث پدریم رو بهم بدهکاره ! اونی که اينشتين بود نتونست بفهمه «آيا من ديوانه ام يا ديگران » . من کی باشم که بتونم بفهمم ! |
|
|
|
بارون بهاري 9:41 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
چند روزه جلوی خودم رو گرفتم که حرفی چنين بيربط نزنم اما ديگه امروز تا تمام نشده بايد بگمش . بهترين اتفاقی که برای بشريت افتاده , طالبيه . حتی مهمتر از دارک چاکلت و فرندز و هندوانه و گوجه و عسل.
پ.ن : البته وقتی نباشه اون بعديها به ترتيب مهمترين ها هستند. |
|
|
|
بارون بهاري 11:17 PM
|
يادداشت(2)
|
|
|
|
|
|
وليعهد سابقمون / سابقشون به رحمت خدا رفت . ۲ روز تعطيل عمومی اعلام کردند که با ۲ روز تعطيلی آخر هفته ميشه ۴ روز. بنده خدا بيخبر مرد, فرصت نشد زودتر برنامه بگذاریم و این چند روز رو از مملکت بزنیم بیرون . ويزای شينگنم اینبارم رد شد به سلامتی. نمیدونم کجای کار میلنگه . ایندفعه از طرف شرکتمون درخواست کردم و و دعوتنامه تجاری از یک شرکت معتبر داشتم و همه مدارکم صحیح بود . اين دومين سفارت شينگنه که ويزام رو رد ميکنه در عرض يکسال . علرغم خستگی این مدت از کار, ترجیح میدادم این چند روز تعطیلی رو یه طرفی برم اما جور نشد . اين مدته ديگه طوری شده که توی خواب هم صدای رئيسم رو ميشنوم که ميگه اين کارو بکن اون کارو بکن. مثل صدای زنگ ساعت دارم نسبت به صداش کهير ميزنم . |
|
|
|
بارون بهاري 7:17 PM
|
يادداشت(3)
|
|
|
|
|
|
انسانها برای چی کار ميکنند ؟ چطور کار قراره به زندگی معنی بده وقتی تمام آسايش روزهای آدم رو ميگيره . |
|
|
|
بارون بهاري 12:10 AM
|
يادداشت(1)
|
|
|
|
|
|
خوب بعد از اين سالها..حالا که ديگه اشکش رو هم ديدم ميتونم بگم همه "اش " را ديدم » |
|
|
|
بارون بهاري 1:17 AM
|
يادداشت(1)
|
|
|
|
|
|
خلاصه اين روزها : نون سوخاری , پنير و عسل - چايی و قهوه - نیمساعت تا یکساعت تلفنی حرف زدن با عزیزم - ۸ صبح تا ۸ شب سر کار بودن |
|
|
|
بارون بهاري 7:23 PM
|
يادداشت(2)
|
|
|
|
|
|
انوقت جريان اين چيه که ميگند همه چيز در زندگی نهایتاً جای خودشو پيدا ميکنه ؟ پس کی ؟ ديگه خيليش نمونده ها ...زندگی جان . |
|
|
|
بارون بهاري 11:39 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
خوب حالا که الکی پينگ شده اينو بگذار بگم . ميگند به کسی که موقع بوسيدن چشمش باز باشه نميشه اعتماد کرد. خوب من هميشه لای چشمی نگاه ميکنم ببينم چشم طرف مقابل بازه يا بسته ! اونوقت يعنی به من نميشه اعتماد کرد؟! |
|
|
|
بارون بهاري 11:57 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
فکرشو بکن آدم فانتزی اينو داشته باشه که دوست پسرش با لهجه بريتيش يا فرانسه بهش ابراز احساسات کنه . (خوب فانتزيه ديگه ! منطق که نداره .) اونوقت لهجه آلمانی گيرش بياد |
|
|
|
بارون بهاري 11:17 PM
|
يادداشت(3)
|
|
|
|
|
|
باز آدمی/مردی پيدا شده که من حرفهاشو باور ميکنم . خدا به خير کنه . |
|
|
|
بارون بهاري 10:28 PM
|
يادداشت(2)
|
|
|
|
|
|
چقدر همه آدم بزرگ . |
|
|
|
بارون بهاري 10:51 PM
|
يادداشت(2)
|
|