|
|
Friday, December 22, 2006 |
|
|
|
|
|
امروز زيباتر بودم . تو نبودی و نيامدی که ببينی... تنها من و آيينه به نظاره ء هم نشستيم و من در آيينه شکستم .
پ .ن : بطور اتفاقی من بلاگم رو منتقل کردم به گوگل لوگ اين ...آرشيوم غيب شد توی تمپلت ..کسي ميدونه چيکار بايد بکنم ؟ |
|
|
|
بارون بهاري 12:13 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Wednesday, December 20, 2006 |
|
|
|
|
|
ميپرسه : واسه حج آمادگی داری ؟ ميگم : نه ميپرسه : انتظار تحول روحی داری ؟ ميگم : نه ميپرسه : برگشتی ميخوای واست چيکار کنند ؟ ميگم : يعنی چی ؟ ميگه :آخه هر کی مياد اينجا رسمه يک مهمونی بدند و بره ای چيزی سر ببرند . ميگم : بهتر که من اينجام ميگه :نميشه که بايد يک کاری بکنند حالا يا قبل از رفتن يا بعد که برگشتی ! ميگم : من نميرم که حاجی بشم .. دارم ميرم يک سفر . ميپرسه : به چی ميخوای برسی ؟ ميگم : ميرم و ميام ببينم به چی رسيده ام . |
|
|
|
بارون بهاري 12:43 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Tuesday, December 19, 2006 |
|
|
|
|
|
باز يکی مياد...يکی دیگه ميره |
|
|
|
بارون بهاري 11:41 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Monday, December 18, 2006 |
|
|
|
|
|
يک چيزی بايد عوض بشه فقط بايد اون يک چيز رو پيدا کنم . |
|
|
|
بارون بهاري 5:57 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Saturday, December 16, 2006 |
|
|
|
|
|
توی فيلم « vanila Sky » يک جاش هست که جولیان در حالیکه دیوانه وار پاشو رو پدال گاز فشار میده از ديفيد میپرسه "what is happiness to you david" و ديفيد با ترس و بلا تکليفی جوابی به اين سئوال نداره و جوليان ميگه : " this is happiness to me " ( بودن در کنار دیفید ) . و ماشین رو به نردهای پل میکوبه تا اون یک لحظه خوشبختی رو در مرگ منجمد کنه. اگه منهم بتونم درک کنم که « چه چیز خوشبختیمه » شاید به روشی بتونم اون یک فریم از زندگی ام رو ابدی کنم. |
|
|
|
بارون بهاري 6:10 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Friday, December 15, 2006 |
|
|
|
|
|
داستان اول : گلی نبود یک برگ قرمز و یک شماره زیر دفتر خاطرات ِ جلد سیاه . داستان دوم : ۳ رٌز زرد ۳ تا قرمز . داستان سوم : ۱ رٌز نارنجی ۱ قرمز و ۱ زرد . داستان چهارم : ۳ رٌز قرمز ۳ تا سفید . و من فکر ميکنم زيباترين رٌزها در پاييز و زمستان ميرويند |
|
|
|
بارون بهاري 12:53 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Wednesday, December 13, 2006 |
|
|
|
|
|
دیروز سر شب که گفت قناعت پيشه کن تا شاد باشی..لبخند زدم . اما از آخر شب هر چی به حرفش بیشتر فکر کردم عصبی و عصبی تر شدم . به حدی که امروزم و تا این لحظه ام خراب شده ! شايد برای اينکه بين خطوط رو اينطور خوندم : « تا مثل من شاد باشی » . کسی که از بچه گی هر چی خواسته براش مهيا بوده و هيچ وقت درآمد سالانه اش از ۸۰,۰۰۰ دلار کمتر نبوده و الان هم تو خونه ۱ ملیون دلاری زندگی میکنه و ماشین۴۰,۰۰۰ دلاری زیر پاشه درحاليکه روزانه بیش از1 ساعت کار نمیکنه وکمتر پيش اومده که خودشو از خواسته های مادی اش محروم کنه,چی از قناعت ميدونه!؟ تصوری از کمبودهای زندگی داره ؟ تصوری از اينکه بعضی ها تو منوی رستوران قبل از غذا قيمتهای جلوش رو نگاه ميکنند داره ؟ همه اینها در کنار اینه که اعتقاد داره کم پولها و بی پولهابه ۳ دلیل اساسی اینطورند: ۱- در جوانی تنبلی کردند و از فکر و هوششون استفاده نکردند .۲ - خودشون یا اجدادشون گناهانی کردند که خدا اینطور براشون مقدر کرده . ۳- قانع نبودند به قسمت خدا . حالا اگه بهش بگی بیا زکاه مالت رو بده ۱ سکته کامل میکنه ۱۵ تا ناقص ! |
|
|
|
بارون بهاري 4:16 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Monday, December 11, 2006 |
|
|
|
|
|
۲ دسته از مردها غیر قابل مقاومتند : باهوشها و هنرمندها . ۲ دسته از مردها به سختی قابل دسترسی اند : باهوشها و هنرمندها . |
|
|
|
بارون بهاري 12:19 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Saturday, December 09, 2006 |
|
|
|
|
|
میون نشانه ها دارم غرق میشم و نميتونم معنيشون رو درک کنم .. دارند ديوانه ام ميکنند |
|
|
|
بارون بهاري 11:28 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Friday, December 08, 2006 |
|
|
|
|
|
میگم میخوام یکسال برم ایران باشم. میگه بیا یک قرارداد ببندیم . برو يکسال هر طور عشقت کشيد خوش باش و اگه عشقتو پيدا کردی ازدواج کن اگه نه بعدش بيا زن من بشو . ميگم :نه , نميخوام برم ,قرارداد هم نميخوام . هیچ تضمینی نیست عشقی رو که سالهاست گم کردم یکساله پیدا کنم اما شکی نیست که سال به سر می آد . |
|
|
|
بارون بهاري 12:39 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Monday, December 04, 2006 |
|
|
|
|
|
اگه منهم خوب گفتن و بهتر نوشتن رو بلد بودم عاشقم ميشدی ؟ اگه سازی ميزدم يا ترانه ها را موزون ادا ميکردم , یا ماجراجو تر بودم و کمی بی کله تر ...یا جنگنده ای که بدونه چه وقتهايی تسليم بشه چی؟ عاشقم ميشدی؟ اگه خوشبين تر بودم يا خوش مزاح تر یا مهربانتر يا خنده رو تر يا راستگوتر چی ؟ یا بالعکس ...اگه تمام بازيهای تو در تويِ من و توئی رو بلد بودم چی ؟عاشقم ميشدی ؟ اگه همینی که هستم باشم چی ؟ |
|
|
|
بارون بهاري 6:55 PM
|
يادداشت(0)
|
|