|
|
|
|
|
دروغگو ترين چشمهاي راستگو رو دارم , در حاليكه راست ميگم چشمهام دروغ ميگه بايد يك دروغ بزرگ ته دلم باشه كه همه راستها رو هم خراب ميكنه با خودش ! |
|
|
|
بارون بهاري 7:19 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
خسته ام ...اين خستگي رو نه خواب كمرنگترش ميكند نه درار كشيدن ممتد و تمركز و انديشيدن به يك لكهء سفيد و نوراني . چشمهايم را ميبندم تا ۳ ميشمارم و بازشان ميكنم ۱۰ روز گذشته .. ميبندم تا ۴ ميشمارم و بازشان ميكنم يكسال و نيم گذشته همان موقع بود كه براي آخرين بار صدايت را شنيدم ..نه ؟ كه گفتي سفرت خوش ...نه بعدتر بود ..اينسوي آب بودم و گفتي پس چرا خبر رسيدت را ندادي ؟ چشمانم را ميبندم تا ۵ ميشمارم و بازشان ميكنم ۲ سال و نميدانم چقدر گذشته ..انموقع چه بود ؟ يادم نيست ... شايد تو بودي كه نوشتي :" نميدانم چرا نيمه شبي برايت دارم مينويسم ..." و جواب دادم :" پس ديگر ننويس تا زماني كه بداني چرا برايم مينويسي " ..چشمانم را ميبندم تا ۶ ميشمارم و بازشان ميكنم... ۲۶ سالم است و هر توهمي به اسم عشق و دوستي مرا ميخنداند ميگرياند تا صبح بيدار نگه ميدارد و تاشب به خود ميپيچاندم ... چشمانم را ميبندم اينبار نميشمارم و باز ميكنمشان ۳۱ سالم است و نه ميخواهم چشمانم را باز نگه دارم نه ميخواهم ببندمشان . |
|
|
|
بارون بهاري 3:30 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
امروز هوا بد جوري تيره و تار و دم كرده است اما از بارون خبري نيست ..دما سنج ۳۶ رو نشون ميده . بالاخره مجلسِ اينجا براي اولين بار حق راي دادن رو براي زنان كويتي تصويب كرد , بلافاصله "SMS" تبريك براي ۲ تا از دختراي كويتي كه هميشه SMS رد و بدل ميكنيم فرستادم... هيچ كدوم جواب ندادند ! جالبه كه توي اين مملكت هستند زناني كه كه ميگند زن حق راي دادن ميخواد چيكار ! و چندان هم گرفتن اين حق خوشحالشون نكرده ! نميفهمم توي مغز زناني كه خودشون رو مستحق حقوق مساوي نميدوند و توي مغز مرداني كه خودشون رو مستحق حقوق بيشتر ميدونند چي ميگذره . بارها به اين فكر كردم كه اساس خود كم بيني عده اي از زنها كمبود اقتصاديه و درست توزيع نشدن ثروت بين زن و مرد تا جايي كه حتي در صنعتي ترين كشورها هم درآمد يك زن كمتر از درآمد يك مرد با تحصيلات ,شغل و منصب مشابه .. اما اين نظريه با الگوي كويت جور در نمي آد چون زنان كويتي از نظر اقتصادي قوي هستند و چيزي از مرد هاشون كمتر ندارند . اكثرشون تحصيلات دانشگاهي بعضا از اروپا و آمريكا دارند, شاغل هستند ,ماشين دارند , به تنهايي مسافرت ميرند ,و تقريبا همشون يك ( گاهي بيشتر ) خدمتكار خانگي هم دارند كه كارهاي خانه آزارشون نده اما با همه اينها در چهارچوب خانه به شدت تحت تاثير مردهاي خانواده اند و در موارد زيادي كتك خورند !! |
|
|
|
بارون بهاري 9:12 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
توي فرودگاه تو اومدي استقبالم.. دستتو دراز ميكني كه دست بدي .. من دستامو دور گردنت حلقه ميكنم ..سرمو ميگذارم كنار گردنت و حلقه دستامو محكم ميكنم طوري كه مجبور ميشي خم بشي ,مجبور ميشي دستتو دور كمرم حلقه كني , مجبور ميشي اون يكي دستتو بگذاري پشت گردنم ...رؤيا بافي از اول.. توي فرودگاه تو اومدي......با اون نشمرده هاي قبلي شد دفعهء چندم ؟ |
|
|
|
بارون بهاري 7:16 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
چند شبه خوابهاي بد ميبينم.. ديروز يك مرگ خيلي احمقانه از كنارم رد شد.. موقع پياده روي شبانه ام اومدم خيابون رو تقاطع كنم لبه پياده رو يك تيكه ميله ازش اومده بود بيرون توي تاريكي شب نديدم و به حالت دويدن هم بودم چنان از بالاي پياده رو پرت شدم وسط خيابون و اونقدر ناگهاني اين اتفاق افتاد و بدنم درد گرفت كه تا چند لحظه نميتونستم تكون بخورم يا فاصله چراغ ماشينها رو كه بهم نزديك ميشد تشخيص بدم ..ماشينها هم مطمئننا هيچ كدوم انتظار نداشتند يك آدم گنده وسط خيابون توي تاريكي دراز كشيده باشه.. . از اونجا كه دارم اينها رو مينويسم يعني قبل از اين كه يك ماشين با سرعت ۱۰۰ از روم رد بشه بلند شدم اما فكرش رو كه ميكنم : " مردن به خاطر نوك پا خوردن " ... امروز هم ۱۵۰ دلار به خاطر رد كردن از چراغ قرمز جريمه شدم اميدوارم اين خوابهاي بد و بد بياريها به همينجا ختم بشه . |
|
|
|
بارون بهاري 7:03 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
فاصله اميد و رويا با خيالبافي و توهم ....يك تصويره ..يك ترانه است ..يك بوسه..يك لبخند..يك نگاه ...يك دوستت دارم ...نزديك...نزديك...عروسكها خراب كه ميشدند موقع خواب چشمهاشان بسته نميشد . يادت هست . |
|
|
|
بارون بهاري 11:48 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
ميگم : زود به زود از خودت خبر بده ميگي : چشم ميدونيم كه دروغ ميگي اما فقط به هم لبخند ميزنيم |
|
|
|
بارون بهاري 7:43 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
سينماهاي اينجا Kingdom of Heaven نمايش ميده . فيلمش كمتر يا بيشتر از توقعي كه ازش داشتم نبود . رايدلي اسكات طفل معصوم حداكثر سعيشو كرده بود كه نگاه بيطرفي در دوره جنگهاي صليبي براي تسلط بر "اورشليم"به مسلمونها و مسيحيها داشته باشه و نشون بده كه هميشه يك اقليت افراط گر از هر سمت و سويي زندگي و تاريخ بشر رو به گند و جنگ كشيدند . شايد هم از ترس اينكه ۲ روز ديگه يك مسلمون به خودش بمب نبنده و بره منفجرش كنه تا اين حد بيطرف مونده و براي اينكه يكسره خيال خودش رو از هر مشكل و بحث بعدي راحت كنه پاي هيچ يهودي رو توي اورشليم وسط نكشيد و دور و بر اين جماعت گل و بلبل نرفت . البته من مثل اين آقا به تاريخ قديم و حديث مطلع نيستم اما فيلمش روايت منطقي اي از تاريخ بود . به نظر ميرسيد خودش هم دل خوشي از كشيشها نداره , اسقفي كه مثل باقي جماعت كشيشها لحظه شماري ميكرد كه مسيحيها عليه مسلمانها بجنگند زماني كه "اورشليم "در شُرف سقوط در دست صلاح الدين بود به فرمانده ارتش محافظ شهر ميگه بايد فرار كنيم از سريعترين راه و دورترين دروازه و وقتي "بليان "( اورلاندو بلوم - فرمانده ) ازش ميپرسه پس مردم چي ؟ جواب ميده :"اين ديگه از بدبختي مردمه كه مشيت الهي براشون كشته شدنه"!!! كشيشهاي فيلم شباهت عجيبي به ملاهاي حكومتي خودمون داشتند . خنده دارترين قسمت فيلم جايي بود كه اسقف با ترس به "بليان " گفت به صلاح الدين بگو مسلمان شديم وقتي رفت همه دوباره مسيحي ميشويم . |
|
|
|
بارون بهاري 1:40 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
يك روز مثل هر روز
مثل هر روز صبح راس ساعت ۷.۴۵ دقيقه بيدار ميشم . حال ندارم وسايلم رو از كيف ياسي ام به كيف قهوه اي ام منتقل كنم پس امروز هم مثل ۴ روز گذشته بلوز دامن صورتيم رو ميپوشم .. يك قازي نان و پنير ميگذارم تو كيفم .. روژ لبم رو جلوي ايننه اسانسور ميزنم ..سوار ماشين ميشم و خط لبم رو اونجا ميكشم .. از پاركينك ميام بيرون پياده ميشم و زنجير پاركينك را ميبندم .. جلوي ساختمان جديدي كه ديوار به ديوار آپارتمانمان دارند ميسازند يك كارگر داره با سر و صداي زياد با دستگاه اهن ميبره ... راديو رو روشن ميكنند يك آهنگ عربي تكراري و دلشوره آور , كانال را عوض ميكنم روي آهنگهاي انگليسي .. خانم دي. جي بدون نفس كشيدن حرف ميزند..و تبليغ حراجي A-Z را ميكند :" همه چيز پيدا ميكنيد.. همه آنچه براي خانه نيازمنديد" ...خيابان , چراغ قرمز ..خيابانِ كنده شده.. ميپيچم سمت راست يك خيابانِ كنده شده ديگر.. گاز ميدهم.. تاكسي جلويي بدن اينكه مسافري باشد ميكوبد روي ترمز.. ترمز ميگيرم و منتظر صداي كوبيدن ماشينم هستم ..اما به خير ميگذرد..دستم رو روي بوق ميگذارم.. به علامت ببخشيد دستش را بلند ميكند.. توي ماشين كه شيشه هايش بالاست بلند فحشش ميدهم كه اگر كوبيده بودم بهت باز هم دست چلاق شده ات را بلند ميكردي براي عذر خواهي ! باز پايم را روي گاز فشار ميدهم .. ضبط را خاموش ميكنم ... بعد از ۲۰ دقيقه فحش دادن به همه راننده هاي سر راهم به پاركينگ ميرسم ..كارت مغناطيسي رو روي جاي مخصوص ميكشم و مثل هر روز طبقه دوم رو به روي اسانسورها پارك ميكنم .. ساعت ۸:۳۰ شركتم ..پشت ميزم مينشينم ..كامپيوتر رو روشن ميكنم ..مقاله اي كه راجع به "شامپاين" پيدا كردم رو ترجمه ميكنم و براي دوستم ميفرستم ..روزنامه رو ميخونم.. و مشغول بازنويسي ليست كارگران و حقوقهاي اين ماه ميشم .. ۱۲:۳۰ از شركت خارج ميشوم و راه اومده رو همون طور بد و بيراه گويان به همه راننده ها بر ميگردم..... بيخيال بقيه روز ! !خودم هم حال خوندنش رو ندارم |
|
|
|
بارون بهاري 11:30 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
خواب ِ خيابانهاي شخم زده شده براي كاشته شدن پايه هاي بتوني برجهاي جديد را ميبنم..و روزها اين كابوس را تحقق يافته ميبنم .. ميخواهم چشمم را برگردانم از اينهمه فضا كه تنگ ميشود و ديوارهاي سيماني كه براي خيابانها و كوچه هاي اين شهر ميسازند. كويت گويي شده كشوري كه دارد از نو ساخته ميشود ..زمين خوارهاي اين مملكت طبقه طبقه و بلوك بلوك هواي اينجا را غصب ميكنند و آسمان را هم در پستوي برجهايشان مخفي . زمين گرانبهاترين تجارت و جديدترين بازي و سرگرميشان شده , وقتي آسماني نماند حاضرند دوباره اين برجها را خراب كنند تا آسمان را وجب وجب به ديده هايمان باز بفروشند ؟ فكر ميكني متري چند است آسمان آيا از پس خريدش بر مي آيم؟ در هر خيابان نه ۱ يا ۲ و ۳ بلكه در هر ۲۰ متر ۱ برج و يك مجتمع جديد در دست ساخت است.. زماني نه چندان دور به هر سو نگاه ميكردي وسعتي بود كه خورشيد را ببيني اما اين روزها تنها ميتوان به سمت دريا نگريست . هراسم از اين است كه به زودي آنجا را هم شخم بزنند . كويتِ اين روزها هيچ شباهتي حتي به كويت ۱ سال پيش ندارد چه برسد به كويت دوران كودكيم . اين تابلوهاي سيماني با شيشه هاي رنگي رنج روزها و كابوس شبهايم شده . صفحه اقتصادي روزنامه مينويسد قيمت زمين در كويت برابري ميكند با همتاي خاكيش در مانهاتن و من ميخوانم اين روزها بعد از نيويورك كويت سيماني ترين شهر دنياست . |
|
|
|
بارون بهاري 7:21 PM
|
يادداشت(0)
|
|