دوستان


آرشيو
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
November 2012
December 2012
January 2013
February 2013
March 2013
April 2013
July 2017


تماس
Barroon@gmail.com



Template by
ARDAVIRAF
 
 

Thursday, January 29, 2009

 
   
  دیروز اخراجهای فله ای شروع شد. امروز هیات مدیره با مدیرهای ۵ دفتر در خاورمیانه جلسه داشت . یکشنبه باز هم اخراجها ادامه خواهد داشت . داراییهای شرکت ما خیلی زیاده و پراکنده در کشورهای زیادی اما با اوضاع فعلی بازار همه داراییهاش روی دستش باد کرده . قدیمی ترین و سخت کوش ترین فرد بخش ما دیروز اخراج شد. یکهفته پیش داشت به من دلداری میداد که خیالت راحت همه اش حرف مفته . هیچ کس رو اخراج نمیکنند. ۶ سال اینجا کار کرده بود و وفاداری زیادی به شرکت داشت . این روزها وفاداری یعنی مثل سگ پا سوخته واسه شرکت کار کردن تا ۱۱ شب و صبح روز بعدش ۹ صبح اخراج شدن.
مجبورم ۲ روزی برم ایران برای تکمیل کار اداری ام . مدیرم ۳ بار بهم گفت وقت بدی داری مرخصی میگیری. خدا آخر عاقبت این ۳ روز مرخصی رو به خیر کنه
   
  بارون بهاري 11:13 PM يادداشت(5)
 
 

Sunday, January 25, 2009

 
   
  زمان مثل قطرات آب از لا به لای انگشتهام ناپدید میشه و من تشنه تمام کارهایی که باید انجام بدم و ندادم باقی میمونم.
هنوز نتونستم بفهمم چطوری خیلی ها از دانشجوهای فوق و دکترا یا کارمندان و مدیراهای تمام وقت ,فرصت وبلاگ نویسی پیدا میکنند . روزهای من ۲ دو دسته اند . روزهایی که ۷ بر میگردم و روزهایی که ۱۰:۳۰ بر میگردم. و هر دو دسته خالی از کوچکترین فعالیت خارج از کاری هستند. مدتهاست نه سینما میرم نه کنار دریا پیاده روی میکنم نه حتی بازار میرم برای خرید لباس و کفش و کلاه. غالبا هم چند ساعت آخر روز رو ترجیح میدم به لم دادن و لباس شستن و حمام رفتن بگذرونم تا شپش بهم نیوفته .
شرکت جدیدم که یکی از بزرگترین شرکتهای سرمایه گذاری خاورمیانه است در وضعیت فعلی به خاطر قرضهای کوتاه مدتی که با به هم خوردن بازار قادر به بازگردوندنش نیست فقط در حال پرداخت بهره ٔ ماهانه بیش از ۲ میلیارد دلار قرضه و اگه دولت بهش قرض نده احتمالاً وارد مرحله اخراج قسمتی از ۱۰۰۰ کارمندش میشه .
بالاخره بعد از ماهها یه مقوا زدم به بالای تختم که تابلوی تجسمم "vision Board" رو کم کم درست کنم اما توی ۴ روز گذشته فقط به صفحه یاسی اش نگاه میکنم و میگم بهتر بود سبز یا حتی آبی روشن رو میخریدم.
متاسفم اما دیگه حالم از هر موجودی که صدای هندی ازش در بیاد بهم میخوره . اولین باره مدیر هندی دارم و امیدوارم آخرین بار باشه.
   
  بارون بهاري 11:35 PM يادداشت(2)
 
 

Saturday, January 10, 2009

 
   
  تو که باشی زيباترم .
   
  بارون بهاري 1:02 AM يادداشت(1)
 
 

Wednesday, January 07, 2009

 
   
  و دنیا جای بهتریست به خاطر مردانی که نمیترسند تمام نقشهایی رو که یه زن ازشون انتظار داره به اقتضای لحظه بازی کنند و تمام کلمات جادویی و آرام بخشی رو که باید در لحظات نا آرومی بگند ,ميگند.
   
  بارون بهاري 11:35 PM يادداشت(2)
 
 

Tuesday, January 06, 2009

 
   
  منطقهء رُمِثیه ,خانه های به هم چسبیدهء نیمه ویلایی داره و کویتی نشین محسوب ميشه با این حال اين روزها چهره ای کاملا مُحرمی داره . پسرهای جوون که عضو هیئتهای مختلف هستند/ يا نيستند, گوشه ای ماشینشون رو پارک میکنند و یه چراغ سبز کنارش میگذارند و ماشینهایی که رد میشند فلاشر رو میزنند و می ایستند برای گرفتن شیر کاکائو , حلیم یا هر نذری دیگه ای که این جوونها تقسیم میکنند. تقریبا هر ۵۰ متر یه ماشین در حال تقسیم کردن چیزیه . قسمت متفاوت این موضوع با تجربه های سابقم در ايران ۲ نکته است :
۱- ایجاد نشدن ترافیک و نظم کامل این کار
۲- اکثریت جمیعیتِ کویت سُنی هستند اما از مراسم شیعه ها و آدابی که برای این ماه بر پا میکنند کاملا استقبال میکنند .
نمیدونم الان سیستم تاسوعا و عاشورا توی ايران چطوری برگزار میشه اما اینجا تمام حسینیه ها و جاهایی که غذا میدند سیستمشون به این شکله که ۲۴ ساعت یا ۴۸ ساعت زودتر ظرف ببری تحویل بدی و شماره بگیری و روز عاشورا بین ۱۰ تا ۱۲ صبح شماره ات رو تحویل بدی و ظرفتو بگیری و هر کسی هم خواست بعد از ۱۲ داخل خود حسینیه ناهار بخوره . افراد و منازل هم به همین صورت و فرضا فلایر پخش میکنند و آدرس میدند و ساعت اعلام میکنند برای تحویل ظرف و پس دادن ظرف.
بدون شک رمضان و محرم دو ماهیه که به همون اندازه که عبادت و ریاضت رونق داره , بخور بخور هم پر رونقه در کویت .
   
  بارون بهاري 12:08 AM يادداشت(0)
 
 

Saturday, January 03, 2009

 
   
  لحظاتی هم هست که ميخوای بپری يه فايل صوتی روی موبايلتو بغل کنی برای تسکين تنهايی ات .
   
  بارون بهاري 10:08 PM يادداشت(0)