|
|
|
|
|
خوب فعلا عقلم به هيچ كاري قد نداد جز بلاگ نويسي . البته قد كه داد همت نداد ! اين روزها مغزم هي دور ميزنه هي دور ميزنه برميگرده سر جاي اولش . جاي اولش هم كجاست ؟ سفر رفتن ِ ! خداييش من نميدونم اين ملتي كه هميشه ميرند اين ور و اون ور دنيا خرج بليط و هتلشون رو از كجا جور ميكنند . حالا اون وضع خوبها و پدر مادر مايه دارها رو كاري ندارم . دانشجو جماعت و كارمند جماعتي مثل خودم رو ميگم . هممم ....يعني ممكن ِ نرند و الكي بگند داريم ميريم و رفتيم و برگشتيم ؟! سالها كه شعار داديم جهانگردن رو از ايران گردي آغاز كنيد كه نشد ! بعدش خيال فرانسه زد به سرم هر چي بالا رفتم پايين اومدم خرجِ بليط و فقط ۵ شب هتل ۳ ستاره ! ميشد ۱۲۰۰ دولار . لابد با هزينه خورد و خوراك و گشت و گذار ميشه ۷۰۰-۱۶۰۰ دولار . اونهم چي ؟فقط يك شهر , آدم از سر گيجه ۶ ساعت هواپيما سواري در نيومده بايد سوار بشه بر گرده ! بدون اينكه موناكو , تولوز , استراسبورگ , مارسي يا چميدونم مزارع اين سر و اون سر فرانسه رو ببينه ! به قولي آدم مثل خر بره مثل گاو بر گرده (دور از جان شنوندگان ) بعد يك پلن (همون نقشه كذايي ) جامع تر ريختم كه خوب اصلا چه كاريه برم قاطي اين فرانسويهاي زبانِ انگليسي نفهم ! حالا بگذريم كه دارم جون ميدم كه پاريس رو ببينم ! ( خوب چيه ؟من دهاتيم نرفتم ببينم هنوز ) .. القصه به نفس وسوسه گر ِ خَناسم گفتم بيا اصلا برو يكماه پلاس بشو تورنتو حد اقلش به قول خواهرِ عزيزت خرج هتل نداري . اما آخه من برم تورنتو كه چي بشه !! تازه اونهم بليطش.... نميخواد قيمشتو بگم چون همه تون تا حالا اينقدر اين مسير رو رفتيد و برگشتيد كه خودتون ميدونيد چند و چونده . تازه با اونهم طياره سواريش چه كنم ! البته واضح و مبرهن است كه من از طياره سواري ميترسم چون ترسو تشريف دارم . بعدش باز به خودم گفتم خوب ..حالا كه عشق اروپا كشته تو رو بيا حج رو بدل به عمره بكن و به جاي پاريس برو لندن ! ترانزيت لندن به تورنتو رو بكن ۱ هفته موندن لندن و بعد برو تورنتو ...بعدش باز به خودم گفتم بهتر نيست اگه رفتم لندن يه باره راهو كج كنم همون يكسر برم پاريس به جاي تورنتو ! خلاصه كه فعلا ۶ ماهي هست من هي دارم به خودم ميگم و ميگم و هنوز هم نفهميدم ملت چطوري سفرهاشون رو "پلن " ميكنند ! ميگذارند به عهده " travel agent" شون يا ...همم...نميدونم حالا باز هم خلاصه ... ساعت ۴:۳۰ عصره و يكساعت مونده به افطار و من از اونجا كه همت هيچ كاري رو ندارم مصدع اوقات شريفتون شدم و گفتم مثل ملت بشينم روزمرگي بلاگم ! شايد رستگار شوم
پ. ن :از هر گونه پشنهاد و همفكري براي برنامه سفر با حداقل هزينه و به صورت كارمندي استقبال ميشود |
|
|
|
بارون بهاري 4:55 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
|
|
|
يك ضرب المثل عربي هست كه ميگه :" ضربه اي كه تو را نكشد قوي ات ميكند " ... فكر كنم ضربه اي كه تو را نكشد براي ابد الدهر ناقص الخلقه ات ميكند حالا بگذريم كه آن ميان چه چيزها را مي شكند |
|
|
|
بارون بهاري 6:38 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Saturday, October 22, 2005 |
|
|
|
|
|
اولش شايد با يك لج شروع شد كه ۳ روز موبايلم را خاموش نگه داشتم و تلفون خانه را جواب ندادم اما حالا ميدانم اين يكدنگي براي بيحساب شدنمان به سود هر دويمان بوده . اينبار وقتي بگويم "دلم برايت تنگ شده " شكي نخواهم داشت . شايد تو شك كني اينبار... اما همين است بازيهاي عاشقانه ,كاريش نميشود كرد . |
|
|
|
بارون بهاري 12:34 AM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Thursday, October 20, 2005 |
|
|
|
|
|
ماه رمضان تا اينجاش كه به خوبي گذشته و براي تنبلهاش تمام امكانات مهيا ! به جز ترافيك فشرده ء صبحگاهي و شبانه ملالي نيست . روزانه ۳ ساعت بيشتر كار نميكنم از ۹ تا ۱۲ و تمام بعد از ظهر هم به وراجي كردن يا خوابيدن ميگذره . بالاخره هوا رضايت داد كمي بهتر بشه و شبها گه خدا قبول كنه كنار دريا قدم ميزنم .از چيزهايي كه در اين قدم زدنهاي شبانه نظرم رو جلب كرده كيفيت گروههاييه كه با هم هستند . ديشب در مدت ۲ ساعتي كه كنار دريا قدم ميزدم حدود ۱۰۰۰ تا پسر ۱۰-۱۸ ساله ديدم و شايد ۱۰۰تا مرد ۳۰-۳۵ كه نصف اين ۱۰۰ نفر مشغول ماهيگيري بودند . به جز عده كمي از دخترها يا پسرهايي كه تنها بودند و تنها هم صحبتشون موبايلهاشون بود عده خيلي كمتري دختر و پسر هاي دوتايي بودند و البته خانواده ها . علرغم اينكه اينجا پليس و كميته اي در كار نيست به ندرت گروههاي دختر-پسري خصوصا در رده سني ۲۰-۳۰ رو ميينم كه با هم بيرون باشند و توجيهي براي اين موضوع ندارم . ايران كه هستم هر جايي كه ميرم از كوه و دشت و كافي شاپ و نمايشگاه هميشه گروههايي دختر -پسر در هر رده سني رو ميبينم كه خيلي دوستانه با هم بيرون اومدند .تنها استنتاجم اينه كه عربها ( بهتره بگم كويتيها ) خيلي محافظه كار تر از ما ايراني ها هستند صرفنظر از اينكه از چه طبقه اجتماعي باشند و يا اروپا رفته و تحصيلكرده خارج از جامعه عربيشون باشند . تا جايي كه من ميدونم و ديدم دختر و پسر كويتي از نظير فرنگي و غربي در برقرار كردن روابط آزاد و متنوع چيزي كم نداره با اين تفاوت كه همهء كارهاش رو مخفيانه انجام ميده ! پس اين محافظه كاري شديد ظاهري و به قولي "پايبندي به سنتها " به چه دردشون ميخوره |
|
|
|
بارون بهاري 12:05 PM
|
يادداشت(0)
|
|
|
Thursday, October 13, 2005 |
|
|
|
|
|
موضوعي ذهنم رو مشغول كرده .شايد نوشتن سيكل دور زدنش رو قطع كنه. در يكهفته گذشته بحث "بكارت " در بلاگها داغ بود و اين بحث همزمان بود با روز جهاني مبارزه با اعدام . منهم از وجود چنين روزي بي خبر بودم و در چند تا بلاگ بهش برخورد كردم. حالا چيزي كه ذهنم رو مشغول كرده اينه كه چطور حساسيت ما ايرانيها نسبت به مرگ و زندگي انسانها كمتره تا نسبت به بكارت ! و روي هر بلاگي كه كليك ميكردم منتهي به لينكي در مورد "بكارت ..بودن يا نبودن " ميشد ! والا نميدانم شايد هم من زنجيره اي اشتباه از بلاگها را پيگيري كرده ام كه به نوشته ها و مقالات انبوه در مورد مبارزه با اعدام بر نخوردم . من جامعه شناس , مردمشناس ,جرمشناس ,قانونگذار و ... نيستم اما يك انسانم كه هميشه صحنه انسانهايي آويزان از طنابِ دار آزارم داده و ميده و هميشه با خوندن خبر يك اعدام ذهنم پَر ميكشه به احساسات آخرين لحظاتِ زندگي معدوم و هميشه در دلم ميگم لابد راه ديگري هست براي مجازات. مسلماً جوابي براي اين ندارم كه " مجرم به قربانيانش رحم نكرده چرا بايد بهش رحم كرد ", " مجرم به جامعه رحم نكرده چرا جامعه با رحم باهاش رفتار كنه " و يا اينكه :" اگه مجرمي بلايي بر سر عزيزم بياره باز هم صحنه اعدام آزارم ميده يا نه" ! اما شك ندارم كه در بسيار از موارد اعدامها نا به جاست و بايد از انجامش جلوگيري بشه . هفته پيش ۴ پاكستاني در محل دائمي اعدامها ( كاخ سيف ) دركويت به جرم وارد كردن مواد مخدر از طريق حمل در معده دار زده شدند . ۶ ماه پيش هم ۲ پاكستاني به همين جرم اعدام شدند . يكي از دو معدوم در هنگام آويزان شدن از دار سرش كنده شد ( به روايتي كه روزنامه ها نوشتند ) . از اونجا كه كويت طناب دار رو از كارخانه اي در انگليس وارد ميكرده و كارحانه كذايي بعد از ممنوعيت حكم اعدام در انگليس تعطيل شده پس طنابهاي دار جديد از كشور مصر تهيه شده و حالا يا به علت عدم مرغوبيت طنابهاي جديد و يا عدم آشنايي مامورين اعدام با كيفيت اين طنابها سر معدوم قبل از اينكه جان بده جدا شد . در اعدام اخيرِ هم ۴ پاكستاني ِ معدوم به ترتيب ۱۰-۱۱-۱۲-۱۵ دقيقه جان دادنشان طول كشيد .به قول ظريفي اگر با دست خفه شان ميكردند زودتر خفه ميشدند . معدومين بخت برگشته در كويت از اين به بعد نه فقط بايد از نحوه مرگشان بترسند بلكه تصور زجر تمام نشدني زمان اعدام را هم بايد بكنند. |
|
|
|
بارون بهاري 8:01 PM
|
يادداشت(0)
|
|